۱۳۹۲ فروردین ۲۴, شنبه

الماسها ابدی اند!


خب زنها معمولا جواهرات دوست دارند . خیلی به ندرت پیدا می شود زنی که دوست نداشته باشد! بخصوص اگر زیباروی باشد و شهره ی شهر! ..... "الیزابت تایلور" جواهرات را به حد پرستش دوست داشت و گنجینه ای از خود باقی گذاشت که یکسال پس از مرگش در حراج کریستی نیویورک ، یکصد و شانزده میلیون دلار فروخته شد! ... البته خود سنگها اینهمه قیمت نداشتند . مثلا گردن بندی که قیمتش حدود سی هزار دلار بود ، بیشتر از یازده میلیون دلار فروخته شد! ... به هر حال ارزش گردنبندی که بر گردن زیبا روی پر آوازه ای چون او بوده باشد ، صد چندان هم میشود! .. تازه مشتری ها اصلا به وزن الماس و یاقوتش کاری نداشتند و در خیال احتمالا ، سینه ی بلورین الیزابت را تصور می کردند که روزگاری بستر نرم این جواهرات بود! ..... 

باری ، امروز چند عکس از آخرین سال زندگی تایلور دیدم . و عکسی با یکی از آن گردنبندهای یاقوت معروف . البته سنگها اصلا تکان نخورده بودند! درست همانطور که چهل سال پیش! .. اما الیزابت؟! ....... با خودم گفتم: ای روزگار! ببین پیری با آدمیزاد چه می کند! لامروت زشت و زیبا هم نمی شناسد! نه الیزابت تایلور سرش می شود ، نه سکینه سلطان! بعد فکر کردم البته دردناک است که آدمی حریف زمان نمی شود ، ولی دردناک تر این است که قیمت سنگهای بی جان را ، جان و جوانی زنی زیبا تعیین کند! 

الیزابت بیچاره! نه جوانی به او وفا کرد و نه این جوهرات ...
درست مثل سکینه سلطان ، که وقتی در هشتاد سالگی مرد ، یک انگشتر عقیق داشت و دو گوشواره ی مسی!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر