بچه ، محکم ترین بهانه ی زندگی کردن (هنوز زندگی کردن!) در دنیایی پوچ ، احمقانه و تهی است . پر کردن "پوچ" و "تهی" با محکم ترین دلیل هاست . بچه ، (در این معنا) خود ِ زندگی است . خلق زندگی در جهانی که دارد از زندگی و معنا تهی می شود .
از نظر من ، این "خلق" توسط زنان صورت می گیرد . زنان خدایانند . مردها نقش عرضی و ثانوی دارند . آنها سربازی هستند ، که چاشنی این بمب حیاتی را فعال می کنند ... با انگشت یازدهم شان ، تکمه های تعبیه شده روی بدن زنان را می فشارند و بعد... "بنگ"!! ...
Big Bang اتفاق می افتد و زمین از موجودات پر می شود . من در حال حاضر بعنوان یک مرد ، واقعا نیازمند این هستم که بتوانم معنایی به همین محکمی خلق کنم . معنایی که همینقدر واقعی ، طبیعی و بی بدیل باشد . معنایی که توانسته سیاره ی زمین را تبدیل به تنها سیاره زنده در منظومه ی شمسی کند . اما من این توانایی را ندارم چون زن و زاینده نیستم . بخاطر جنسیتِ مذکر و چاشنی وارم دستیابی به آن برایم غیر ممکن است .
همیشه گفته ام که موهبت "مادر شدن" ، می ارزد به همه ی مشکلات و سختی های زن بودن در دنیایی که بر علیه زن و زایندگی است و اینروزها (و شاید هم که همیشه!) از سلطه ی "مرگی مردانه" و "قدرت طلبی مردانه" انباشته شده است .... از نظر من ، زنهایی که می توانند ، اما نمی خواهند مادر شوند ، بهترین چیزی را که قادرند در زندگی داشته باشند ، با گفتن یک "نه" ی ابلهانه به طبیعت ، بخاطر ترسها یا آرزوهای کوچک و بی اهمیت شان از دست می دهند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر