۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

"زن" ... و ... "بچه" !


بچه ، محکم ترین بهانه ی زندگی کردن (هنوز زندگی کردن!) در دنیایی پوچ ، احمقانه و  تهی است . پر کردن "پوچ" و "تهی" با محکم ترین دلیل هاست . بچه ، (در این معنا) خود ِ زندگی است . خلق زندگی  در جهانی که دارد از زندگی و معنا تهی  می شود . 
از نظر من ،  این "خلق"  توسط زنان  صورت می گیرد .  زنان خدایانند . مردها نقش عرضی و ثانوی دارند .  آنها سربازی هستند ، که  چاشنی این  بمب حیاتی را فعال می کنند   ... با انگشت یازدهم شان ، تکمه های تعبیه شده  روی بدن زنان را می فشارند و بعد... "بنگ"!!  ... 
Big Bang  اتفاق می افتد و زمین از موجودات پر می شود  . من در حال حاضر  بعنوان یک مرد ، واقعا  نیازمند این هستم که بتوانم معنایی  به همین محکمی خلق کنم . معنایی که همینقدر  واقعی ، طبیعی  و  بی بدیل باشد . معنایی که توانسته سیاره ی زمین را تبدیل به تنها  سیاره زنده در منظومه ی شمسی کند .  اما من این توانایی را ندارم  چون زن و زاینده نیستم . بخاطر جنسیتِ مذکر و چاشنی وارم  دستیابی به آن برایم غیر ممکن است .

همیشه گفته ام که موهبت "مادر شدن" ، می ارزد به همه ی مشکلات و سختی های زن بودن در دنیایی که بر علیه زن و زایندگی است و  اینروزها (و شاید هم که همیشه!) از  سلطه ی "مرگی مردانه" و "قدرت طلبی مردانه"  انباشته  شده است ....   از نظر من ، زنهایی که  می توانند ،  اما نمی خواهند مادر شوند ، بهترین چیزی را که قادرند در  زندگی داشته باشند ،  با گفتن یک "نه" ی ابلهانه به طبیعت ،  بخاطر ترسها یا آرزوهای کوچک و بی اهمیت شان  از دست می دهند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر