سالی که زمستان نداشت
۱۳۹۲ خرداد ۷, سهشنبه
جسم سرگردان!
"مرگ" یعنی تنهایی و بی هم سخنی . اینکه بعدش جنازه ات را توی تابوت بگذارند ، یا بسوزانند یا کفن کنند ، یا رهایش کنند که توی شهر ، مثل یک روح سرگردان بچرخد ، سوار اتوبوس شود ، نان بخرد و از شیر توی پارک آب بخورد ، فرع قضیه است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر